هفت سنگ

اینجا خونه ی منه ، به خونه کوچیک من خوش اومدید .

هفت سنگ

اینجا خونه ی منه ، به خونه کوچیک من خوش اومدید .

عروسی خاله سوسکه و آقا موشه


یکی بود یکی نبود

غیر از خدا هیچکس نبود


آقا موشه ، موش موشک

بلبله گوشک

انبونه دوشک

توی انبونش پر لواشک

در پیر گرگ همدون

تو دکه ی مش رمضون

نشسته بود روی قپون


مادر آقا موشه گفت :

مادرکم ، تر گلکم ، گل پسرم

دردو بلاهات به سرم

پیرهن چلوارتو بپوش

کفش سگک دارتو بپوش

بیرون بیا از عطاری

میخوایم بریم خواستگاری


خاله سوسکه قزقزون

مو وزوزون

کفش قرمزون

نشسته بود تو خونشون

تق تق اومد صدای در

کی بود ، کی بود ، چیه چه خبر ؟


مادر آقا موشه گفت :

برای موش موشک

بلبله گوشک

نیم وجبی ، ته تغاری

شاگرد توی عطاری

ساکن کنج انباری

آمده ایم خواستگاری

تا بکنیم عروس داری

آیا بشه ، آیا نشه


عمه ی خاله سوسکه گفت :

مبارکه ، مبارکه !!!


مادر خاله سوسکه گفت :

سوسک سیاه قزقزون

مو وزوزون

کفش قرمزون

به کس کسونش نمیدم

به همه کسونش نمیدم

به کسی میدم که کس باشه

قبای تنش اطلس باشه

به موش موشک ، بلبله گوشک

شاگرد توی عطاری

ساکن کنج انباری

آیا بدم آیا ندم


مادر آقا موشه گفت :

این آقا موشه موش موشک

انبونه دوشک

طوق طلا به گردنش

قبای اطلس به تنش

آیا بخواد ، آیا نخواد


خواهر خاله سوسکه گفت :

از ما به یک آینه چراغ

چهل تا گوسفد و یه باغ


خواهر آقا موشه گفت :

از ما دو دست رخت و دو جفت کفش و دوتا پیرهن چلوار و سه تا چارقد گلدار و یه شلوار و یه پوستین بی آستین و چهار دامن چین چین و یه پاچین و یه چاقچور و یه سربند و یه من قند و یه جفت پا پوشه تیماج


عمه خاله سوسکه گفت :

مبارکه ، مبارکه !!!


صبح روز بعد


مادر و خواهر و عمه و خاله و دختر خاله ی عروس و داماد ، با دل شاد ریسه شدن رفتن خرید

چی بخریم ؟ چی نخریم ؟

اطلس گلدار بخریم

سفره قلمکار بخریم

فاستونی و شال و برک

کتان و چلوار و قدک

چیت و دبیت و کودری

ململ و تور و استری

مخمل و مقتال و حریر

کرپ دوشین و وال و جیر

پارچه ی آق بانو میخوام

کلاغی اسکو میخوام

پارچه میخوام تافته باشه

با ابریشم بافته باشه


مبارکه مبارکه !!!


بزاز باشی توی دکان نشسته بود

آنها رو دید فریاد کشید

جناب بزاز باشی ام

پارچه فروش ناشی ام

دکه ی بزازی دارم

اجناس خرازی دارم

شب کلاه ترمه دارم

گلابتون و سرمه دارم

پارچه های اعلا دارم

چوچونچه و چوقا دارم

چه پارچه ها که من دارم

پارچه ی خوب کرباسی

نرخ قدیم ، دو عباسی

حراجیه ، حراجیه

از روی لاعلاجیه

بزازمو پارچه فروش

بخر و ببر بدوزو بپوش


مادر خاله سوسکه گفت :

چی بدوزیم ؟ چی ندوزیم ؟

دامن چین چین بدوزیم

شال بدوزیم ، یل بدوزیم

ژاکت مخمل بدوزیم

ژاکت مخمل نمیخواد

پیرهن ململ بدوزیم


خواهر آقا موشه گفت :

چی بدوزیم ؟ چی ندوزیم ؟

پیرهن چلوار بدوزیم

قبای خزدار بدوزیم

قباش باید سه چاک باشه

شیک و تمیز و پاک باشه

طرح شکار داشته باشه

اسب و سوار داشته باشه

پیراهنش قدک باشه

آرخلقش برک باشه

دور یقه اش ترمه دوزی

سر آستینش سرمه دوزی


مبارکه ، مبارکه !!!


آینه بخر ، چراغ بخر

خوانچه بیار ، جهاز ببر

آینه چراغ جلو جلو

توی طبق تلو تلو

پشت سرش نو بیات

پشت سرش شاخه نبات

پشت سرش رخت و لباس

پشت سرش فرش و اثاث

پشت سرش بقچه داره

صندق و صندوقچه داره

طبق کشای نازنین

خوش آمدین ، خوش آمدین


مبارکه ، مبارکه !!!


عروسیه ، دامادیه

موقع شور و شادیه

عروس کجاست ؟ تو پنج دری

چی پوشیده ؟ پیرهن زری


مبارکه ، مبارکه !!!


عروس خانم

مو وزوزون ، کفش قرمزون

تاج عروسی به سرش

خانباجی ها دورو برش


داماد اومد

بلبله گوش ، انبونه دوش

کلاه خزدار به سرش

ساقدوش ها اینور اونورش


مبارکه ، مبارکه !!!


توی اتاق توی حیاط

قند و شکر ، نقل و نبات

از اون عقب تا این جلو

دیگ خورش ، دیگ پلو


مبارکه ، مبارکه !!!


منقلا رو آتیش کنید

اسفندارو قاطیش کنید

به حق این آتیش و دود

بترکه چشم حسود


مبارکه ، مبارکه !!!


عمه ی عروس :

لی لی ، لی لی ، لی لی ، مبارکه !!!

نظرات 5 + ارسال نظر
شیما 1390/11/27 ساعت 16:40

قشنگ بود ولی ناقص بود مثلا خالهت سوسکه میگه اکه من زنتبشم منو باچی میزنی؟؟؟؟!!!!

نه این با اون فرق داره

باشو 1390/08/16 ساعت 14:42

سلام شبنم جونی چرامرغ عشق پرکشید؟

سلام عمه جونی نه پر نکشید

باشو 1390/08/14 ساعت 21:15

سلام عزیزم من عمه عروس ودومادم لی لی لی لی.
هوووووووووووووووووووررررررررررررا انشالله خوشبخت بشن وبشین همه تون

مرســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

نکرت 1390/08/13 ساعت 16:32 http://www.aloode.blogsky.com

سلام
خوبین؟
شعر قشنگی بود و طولانی
بحر طویل خواهر اقا موشه تو حلقم
زیبا بود

خواهر آقا موشه گفت :

از ما دو دست رخت و دو جفت کفش و دوتا پیرهن چلوار و سه تا چارقد گلدار و یه شلوار و یه پوستین بی آستین و چهار دامن چین چین و یه پاچین و یه چاقچور و یه سربند و یه من قند و یه جفت پا پوشه تیماج

محسن 1390/08/12 ساعت 14:43 http://bakhyr.blogsky.com

سلام. عجب شعری! از خودتون بود؟ به هر حال مبارک باشه، ولی به نظرم به هم نمیان!

یک حرف دل دارم برات، لطف کن تا ته بخونش، همونطور که منم مطلبتو خوندم:

دقّت کرده اید که ما بیشتر از اینکه بندۀ خدا باشیم، بندۀ نفسانیات خود و مدهای روز و عرفهای جامعه هستیم؟ مثلاً اسلام میگه عمل حرامه، ما نگاه می کنیم می بینیم توی جامعه کمتر کسی اینو رعایت می کنه، پس ما هم رعایت نمی کنیم! یا میگه فلان عمل واجبه، می بینیم برامون سخته، یا خوشمون نمیاد اون عمل رو انجام بدیم، پس انجامش نمی دیم و بهانه می آریم و گاهی میگیم اینها رو آخوندها ساختن یا می گیم خدا اینو نگفته، یا من اینو قبول ندارم!!(در حالی که گذشته از قرآن، احادیث مستندی هم هستند که واجب یا حرام بودن عمل رو نشون می دن)

پس بندگی خدا چی میشه؟ مگه قرآن نمیگه چه بسا چیزی رو دوست دارید ولی براتون بده و چه بسا از چیزی بدتون میاد ولی براتون خوبه؟ قرآن وقتی داستان ابراهیم و فرزندش رو میگه، داره به ما یاد میده که اگر خدا خواست باید عزیزترین چیز دنیایی خود رو هم در راه خدا بدیم، حتی اگر هیچکس مثل اون کار رو نمی کنه. امام حسین به ما یاد داد که حتی اگر اقلّیت بودیم هم باید در راه خدا جهاد کنیم.

و جالب اینجاست که ما به اسلام عمل نمی کنیم و به خواستهای خودمون عمل می کنیم، ولی سؤال می کنیم: اگر اسلام خوبه چرا ما وضع زندگیمون بده؟ جوابش اینه که ما به اسلام عمل نمی کنیم که وضع زندگیمون خوب باشه. زندگیمون اینه، وای به آخرتمون، که اثر اصلی اسلام برای آخرته.

سلام
ممنون از نظرتون
نه از خودم نبود این شعر مال بچه گیامه
ممنون که خوندید

والا چی بگم
اونقدرا هم مذهبی نیستم که بتونم در این مورد بحث کنم
اما
من به همه ی حرفایی که آخوندا میزنن اعتقاد ندارم
نظر شخصیم اینه که اونا هرجور که به نفعشون باشه دارن اسلامو به ما میقبولونن
و اسلام اصلی اینی نیست که ما شناختیم

حرفایه دیگه هم دارم اما ولش طولانی میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد