Most help articles on the web are inaccurate or incoherent. Not this!
Now I'm like, well duh! Truly thankful for your help.
No complaints on this end, simply a good piece.
That saves me. Thanks for being so sensible!
I was struck by the honesty of your posting
So much info in so few words. Tolstoy could learn a lot.
I searched a bunch of sites and this was the best.
Okay I'm convinced. Let's put it to action.
Your story was really informative, thanks!
This site is like a classroom, except I don't hate it. lol
I'm not worthy to be in the same forum. ROTFL
البته بستگی به معنای تلاش و مبارزه هم داره
هستی هم بیوفایی چه رسدکه میگی نیستی ...چادری خیس، لبی خشک، دلی آزردهباد آورده به این دشت گلی پژمردهدختری رنج پدر دیده، پریشان از شهرهمسری بس که پریشان شده، حیران از شهر مادری اهل غم انگیزترین رفتنهامادری خوبتر از خوبترین ِ زنها از تبار پدرانی که پیمبر ماندندلالههایی که شکفتند، که پرپر ماندند گل در این دشت خریدار خودش را دارددشت ، دلتنگی دیدار خودش را دارد سر بالین پیمبر به خدا تنهاییچون که خورشید پرستار خودش را دارد جز علی هیچ کسی لایق لبخندت نیست هر که دلداده شود یار خودش را دارد تو و مولا ، گل و صحرا ، شب و غربت ، پیداستهر که عاشق شده دلدار خودش را دارد قطعه ای ازشعر مادرپروانه ها:علی سلیمانی
بعضیا چه تابلو باهم غیبشون میزنه
بعله بعله...
بسیار زیباست وبت .موفق باشید دوست من.
هم هستی و هم نیستیچه جالب
Most help articles on the web are inaccurate or incoherent. Not this!
Now I'm like, well duh! Truly thankful for your help.
No complaints on this end, simply a good piece.
That saves me. Thanks for being so sensible!
I was struck by the honesty of your posting
So much info in so few words. Tolstoy could learn a lot.
I searched a bunch of sites and this was the best.
Okay I'm convinced. Let's put it to action.
Your story was really informative, thanks!
This site is like a classroom, except I don't hate it. lol
I'm not worthy to be in the same forum. ROTFL
البته بستگی به معنای تلاش و مبارزه هم داره
هستی هم بیوفایی چه رسدکه میگی نیستی ...
چادری خیس، لبی خشک، دلی آزرده
باد آورده به این دشت گلی پژمرده
دختری رنج پدر دیده، پریشان از شهر
همسری بس که پریشان شده، حیران از شهر
مادری اهل غم انگیزترین رفتنها
مادری خوبتر از خوبترین ِ زنها
از تبار پدرانی که پیمبر ماندند
لالههایی که شکفتند، که پرپر ماندند
گل در این دشت خریدار خودش را دارد
دشت ، دلتنگی دیدار خودش را دارد
سر بالین پیمبر به خدا تنهایی
چون که خورشید پرستار خودش را دارد
جز علی هیچ کسی لایق لبخندت نیست
هر که دلداده شود یار خودش را دارد
تو و مولا ، گل و صحرا ، شب و غربت ، پیداست
هر که عاشق شده دلدار خودش را دارد
قطعه ای ازشعر مادرپروانه ها:علی سلیمانی
بعضیا چه تابلو باهم غیبشون میزنه
بعله بعله...
بسیار زیباست وبت .موفق باشید دوست من.
هم هستی و هم نیستی
چه جالب