-
پست با طعم تاریخ فرهنگوتمدن اسلام
1394/10/05 08:24
صبح بخیر بریم سر اصل مطلب تقریبا همه از تاریخ فراری هستن ، از اول هم همینطور بوده ، یا زنگ تاریخ روپیچوندیم یا فقط برا ترم حفظ کردیم و الکی ازش گذشتیم امروز با استاد تاریخ فرهنگ و تمدن همراه شدم تا دانشگاه ، یجورایی برای درس تاریخ دلم سوخت ، حس میکنم بهش ظلم شده چقد تاریخ مظلومه ، چقد استاد تاریخ مظلومه ... همیشه کنج...
-
Nikon D5100
1394/09/24 08:41
دوربین نیکون D5100 دارم خورد زمین لنزش آسیب دید لنر فابریکش بود حالا میخوام لنز خوب بخرم براش اما نمیدونم چی خوبه و به دردم میخوره کسی میتونه راهنماییم کنه ؟ مثلا من اینارو یافتم !! اما اطلاعاتم پایینه
-
راست میگناااااااا
1394/09/24 08:33
الآن که چند تا پست پایین رو نگاه کردم دیدم چقد رنگ و حس هی عوض شده !!! راه به راه مدلم تغییر کرده !!! یکم نگران حال خودم شدم
-
یعنی یک سال شد ؟
1394/09/18 11:22
اووووف باورم نمیشه یک ساله اینجا نیومدم !!!! سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام منو کسی یادش هست ؟ اصلا کسی از اینجاها رد میشه ؟ من اومدمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم ، البته نه به این معنا که وبلاگ نویسی شروع کرده باشم !!! زندگی رنگ جدید گرفته...
-
دلم گرفت
1393/10/07 10:45
وبلاگو که باز میکنم دلم میگیره . یاد کلی خاطره میوفتم . کلی اتفاقای خوب و کلی ناراحتی ... یاد آشناییم با کسایی که فکر میکردم همیشه هستن اما ... یاد کسایی که فکر نمیکردم بازم باشن اما ... یاد افکار عجیبم . یاد حرفای الکی هرچی هست خوبه . هم خوشی هاش هم غم هاش . هم پست هایی که دلم طاقت موندنشونو نداشت و پاک شدن یاد شما...
-
خیلی سخته
1393/08/15 22:30
. سلام چه راحت میشه با یه سلام شروع کرد دلم یجوری شد وبلاگو باز کردم هُری دلم ریخت چقد خاطره اینجاست چقد دوست اینجاست چقد خل و چل بازی حرفای بچه گونه ههه یهو حس بزرگی بهم دست داد منم به اجبار بهش دست دادم من هنوز زنده ام هنوز هم قلبم با عشق میتپه عشق ؟ !!! لابد دیگه کیا هستن ؟ کیا رفتن ؟ نمیدونم کسی مونده که براش...
-
اینم چندتا عکس دیگه
1392/06/02 11:54
http://s4.picofile.com/file/7906477197/1_.jpg http://s4.picofile.com/file/7906489351/1_.jpg بقیشو بعدا میزارم
-
خاطرات کاری قسمت 15
1392/05/29 13:30
ما معمولا سر 15 دقیقه پیاده نمیکنیم . حدود 20 دقیقه بعضی وقتها تا 30 دقیقه هم نمیریم بچه رو پیاده کنم . همینم شده مشکل . میگن خوبی به این جماعت نیومده دیگه !!!! 2تا خانم بودن یه بچه آورده بودن . یکی جوانتر بود . 20 دقیقه بود بچشون داشت بازی میکرد . مامان رفت گفت وقتش تموم شده . خانم جوان تر : یعنی چی تموم شده ؟ تازه...
-
اینم عکس های پارک
1392/04/28 17:54
-
خاطرات کاری قسمت 14
1392/04/20 10:21
من نمیفهمم اینکه بگن ما مشتری همیشگی هستیم چه فرقی داره !!!! اکثرا وقتی میخوان پول بدن میگن ما مشتری هستیم لابد انتظار دارن پول نگیریم خب مشتری هستی که باش . بلیطشو باید بگیری من : آقا بچه میخواد بازی کنه ؟ مشتری : بله من : خب پس بیاید حساب کنید مشتری : باشه میام . من مشتری همیشگی هستم هر روز میام من : خوبه . از نظر...
-
خاطرات کاری قسمت 13
1392/04/18 10:00
یه آقا حدود 60 سال اومده فکر کنم نوه شو سوار کنه . خیلی با ادب اول اومد سلام کرد خسته نباشید گفت . بعد هم پول داد و بچه رو برد . من دیدم بچه کوچیکه نمیدونه باید از پله ها بره بالا رفتم بالا کمکش کردم یادش دادم . بعد خسته شد بردمش استخر توپ هم بازیش دادم یاد که گرفت ولش کردم بازی کنه . بعد دیدیم آقاهه رفته بالا . بابام...
-
خاطرات کاری قسمت 12
1392/04/16 10:00
نمیشه به کسی لطف کرد یه خانمی اومد 500 تومن داشت گفت پول ندارم میشه با همین پول بچم بازی کنه ؟ منم دیدم خانم با شخصیتی به نظر میرسه گفتم باشه . اما ازش پول نگرفتم اصلا . گفتم باشه مهمون من عیبی نداره بزار بازی کنه . کل بازیارو بازی کرد آخرم خودم به بچه یه بستنی هم دادم حالا هر روز بچه رو میاره انتظار داره همش بی پول...
-
خاطرات کاری قسمت 11
1392/04/12 10:00
بعضی ها خیلی خیلی نفهم هستن یه روز وقتی رفتم پارک دیدم مامانم با یه خانمی بحثش شده . البته باید بگم مامان من مظلومه معمولا میشنوه تا جواب بده بعدش هم چون خیلی دل نازکه کلی ناراحت میشه خلاصه ... من آخر دعوا رسیدم نشد که دفاع کنم و چون نمیدونستم جریان چیه کلا دخالت نکردم . خانمی که دعوا کرده بود رفت روی صندلی نشست ، منم...
-
خاطرات کاری قسمت 10
1392/04/10 10:00
اگه یه راهی باشه تا اینا بفهمن اول باید بیان پول بدن بعد بچه رو سوار کنن عالی میشه خب چند تا دلیل داره 1 : اول باید بچه رو بیارن ما ببینیم تا اگه زیادی بزرگ یا کوچیک بود سوار نکنیم 2 : باید بچه رو اول ببینیم تا براش زمان بزنیم . چون اسم نوشتن و بعد از روی اسم پیداشون کردن سخته . رنگ و مدل لباس رو مینویسیم 3 : خب اول...
-
خاطرات کاری قسمت 9
1392/04/08 21:15
مشتری ( آقا ) : بلیط چنده ؟ من : 1500 تومن . از 3 تا بازی هم میتونه استفاده کنه ... آقا : چند دقیقه ؟ من : 15 دقیقه آقا ( با افاده فراوان ) : پـــــــــــونــــــــــــــــــــــزده دقیقه ؟!!!! من : بله اما اگه فکر میکنید زیاده میتونید زودتر بچه رو ببرید البته باید بگم که آقای مشتری منظورش این بود که 15 دقیقه کمه ....
-
راننده تاکسی
1392/04/07 11:50
اینجا کرایه مسیر داخل شهر نزدیک یک ماهه شده 450 تومن . حالا میخوام از قیمت قبلی که 350 بود براتون بگم 350 که بود ما معمولا همیشه 400 میدادیم . اونم چون راننده تاکسی همیشه میگفت خورد ندارم . خب دیگه چاره ای نبود یا باید خودمون پول خورد میدادیم یا قبول میکردیم اما تقریبا 4 ماهی بود که راننده تاکسی ها 400 که میگرفتن...
-
خاطرات کاری قسمت 8
1392/04/05 21:25
این پست راجب بستنی خریدنشونه !!!! داستان شماره 1 : مشتری ( پسر ) : یه بستنی بدید بابام : بفرمایید .... مشتری : آقا بستنیتون که آب میشه ... بابام : مگه بقیه بستنی ها آب نمیشن ؟ !!!! داستان شماره 2 : مشتری ( خانم ) : آقا بستنی چنده ؟ بابام : 500 تومن مشتری : سالمه ؟ تمیزه ؟ بابام : بله خانم خیالتون راحت . دخترم همین...
-
خاطرات کاری قسمت 7
1392/04/02 10:00
بازی های ما برای بچه های 3 سال تا 10 ساله . البته بیشتر از 10 هم سوار میکنیم ( اگه زیاد تپل نباشن ) حالا من نمیفهمم بعضی ها چرا اینجوری هستن ... یه خانم اومد برای بچه ی ( تقریبا ) 10 سالش بلیط گرفت بچه سوار شد . خانم هم اون یکی بچه که حدود 4 ساله بودو بدون اینکه چیزی بگه انداخت تو بازی من : خانم این بچه کوچیکه هم...
-
خاطرات کاری قسمت 6
1392/04/01 20:09
مشتری : بلیط چنده ؟ من : ( با دست به لیست و قیمت بازی ها که روی گیشه بود اشاره کردم ) مشتری ( یه نگاهی کردو باز پرسید ) : سرسره بادی چند ؟ من : 1500 مشتری : خب 1500 مال 3 تا بازیه . بچه من میخواد فقط بره سرسره بادی من : آقا فرقی نداره . بچه شما 15 دقیقه وقت بازی داره حالا بستگی به سلیقه خودش داره که کدومو انتخاب کنه...
-
خاطرات کاری قسمت 5
1392/03/27 12:00
یه آقای جوون شیک و .... ( بقیشو نگاه نکردم یهو چشممو بستم یه وقت اسلام به خطر نیوفته ) خلاصه آقا با یه کوچولو اومد . بچه رو سوار کرد . چون خیلی دیر وقت بودو در حال جمع و جور کردن بودیم که بریم خونه بهش گیر ندادم گفتم بازیش تموم شد بعد پولو میگیرم بازیش که تموم شد بچه رو بقل کردو راه افتاد که بره بابا : آقا حساب...
-
خاطرات کاری قسمت 4
1392/03/26 19:38
دوتا بچه پریدن بالا . چند دقیقه بعد یه خانم اومد . من : بچه شماست خانم ؟ خانم : بله من : میخواین بازی کنن ؟ خانم : بله من : اوکی 15 دقیقه بعد خانم درحال رفتن با بچه هاش !!! من : خانم نمیخواین پولشو حساب کنید ؟ خانم ( با داد ) : نه من : یا خدا فرررررررررررررررررررررراااااااااااااااارررررررررررررر بابا :
-
خاطرات کاری قسمت 3
1392/03/21 18:01
بچه : خانم تورو خدا قبول کن دیگه فقط 700 تومن دارم من : باشه عزیزم برو بازی کن عیب نداره بعد از چند دقیقه ... یه خانم همراه یه بچه : خانم فقط 500 دارم میشه دخترم بازی کنه ؟ من : نه خانم باید 1500 بدی خانم : یعنی نمیشه ؟ من : نه نمیشه خانم . قیمت همینه ! خانم : پس چرا اون بچه با 700 تومن داره بازی میکنه ؟ من : و باز من...
-
خاطرات کاری قسمت 2
1392/03/19 18:45
خب توی قسمت 1 گفتم که کار چیه و چیا داریم حالا میخوام از مردم بگم از خیلی ها که میگن پول نداریم لطفا بچه رو سوار کنید اصلا پول نمیگیریم . عیب نداره اما بعضی ها که اذیت میکنن و با زرنگ بازی پول نمیدن اعصاب آدمو داغون میکنن چند روز رفتم اونجا کار کردم اینا اتفاق افتاد یه بچه کوچولو اومد پرید بالا و شروع به بازی کرد ....
-
اوا بلاگ اسکای چرا این شکلی شده
1392/03/18 18:29
چه باحال شده باهاش غریبم اصلا یه جوریه نمیدونم چیکار کنم اما چه باحالههههههههههههههههههههههههههههههههه بعدا میام پست میزارم شکلش عوض شده حس پست گذاشتنم اومده
-
وبلاگ streetgroup.blogsky.com توسط مهدیار به روز شد
1392/03/05 17:48
آدم خوشحال به این میگن
-
پست ثابت است !!!! برید پایین دنبال تازه ها ☺
1392/03/04 18:27
اول بگم کار چیه و چطوریاست ما یه شهر بازیه کوچیک داریم . تو یه پارک یه 200 متری از شهرداری اجاره کردیم و توش خودمون وسیله گذاشتیم ( شهرداری پوستمونو کند تا اجاره داد الآنم کلی کرایه میدیم ) 4 ماه کاره اما کل 12 ماه رو باید کرایه بدیم پول نگهبانو پول کارگرو پول بیلیط فروشو هم تو مخارج حساب کنید اینارو گفتم که بدونید چه...
-
اگه امروز تموم فرصتت باشه
1392/03/01 13:43
به این فکر کن اگه امروز تموم فرصتت باشه اگه امروز نخواد دیگه واسه تو رنگ فرداشه دلت می خواد کجا باشی تو این دنیای دیوونه با تنهایــی و تاریکــی تک و تنهـا تـوی خونه یا دست تو دستای عشقت زیر بارون رگباری برای آخرین لحظه کدوم تصویر و دوست داری ؟! اگه همین امروز آخرین روزه دیگه نزار بازم دلت بسوزه نگو فرداهای روشن از دست...
-
خیلی زود بود
1392/02/24 12:56
بابا بزرگ مهربونم برای رفتنت خیلی زود بود خیلی درد کشیدی . چشم به راه بچت بودی نمیدونم چی بگم اصلا باورم نمیشه دیگه نیستی
-
کافی نت
1392/02/07 10:00
از وقتی اینترنت خونه قطع شده به این موضوع پی بردم : کافی نت هم جای خوبیه ها !!!
-
مقصود ترانه سرا در این (مثلا) ترانه چیه ؟ !!!!
1392/02/07 09:59
بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــا با من تو بدتر شوووووووووووو بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا از من تو رد شو ، رد شو !!!!!!! من نمیفهمم این آهنگ چی داره اینقد هم طرفدار داره نمیدونم چرا اینقد با اشتیاق میشنن نگاه هم میکنن باز پسرا رو میشه گفت چرا دوستش دارن اما شما دخترا...