هفت سنگ

اینجا خونه ی منه ، به خونه کوچیک من خوش اومدید .

هفت سنگ

اینجا خونه ی منه ، به خونه کوچیک من خوش اومدید .

در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟



دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

***

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

***

مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

***

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

***

خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

***

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

***


مهدی فرجی

نظرات 3 + ارسال نظر

ازم پرسید: دوستم داری؟ گفتم آره…گفت چقدر؟ گفتم از اینجا تا خدا…اشک تو چشاش جمع شد و گفت: مگه الان نگفتی که خدا از همه چیز به ما نزدیک تره

عشق عشق عشق

میدونی چیه ؟ فقط عشق به خدا واقعیه ( حرفم شعار نیست ) بعد این خداست که عشقشو میندازه تو دل ما که ما بندشو دوست داشته باشیم و عاشق بندش بشیم ( الان من چی گفتم )

بهار 1390/03/14 ساعت 09:42 http://bahar90.blogsky.com

قشنگ بود

مرسی

بد نبود

جدی ؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد