هفت سنگ

اینجا خونه ی منه ، به خونه کوچیک من خوش اومدید .

هفت سنگ

اینجا خونه ی منه ، به خونه کوچیک من خوش اومدید .

    من یه خواهره کوچیک دارم 
    اسمش صباست 
    امسال تازه میره اول 
    یک ساله که دیابت گرفته
    تو این ماهه عزیز براش دعا کنید


خوشبختیم یا فکر میکنیم خوشبختیم ؟

من به این نتیجه رسیدم که تو هر وضعیتی باید بگم (خدایا شکرت) چون همیشه یه موضوعی پیش اومده که بهم ثابت شده ممکن بود بدتر از اینم بشه ، یا بعداً یه اتفاق بدتر واسم افتاده .

آره خوشبختی نسبیه ممکنه تو توی یه وضعیّتی باشی که احساس کنی بدبختی ولی یه خانواده ی دیگه توی همون وضعیّت تازه روزای خوبش باشه ، بستگی داره چه جوری به زندگی نگاه کنی .

آره محمدرضا ما داریم زندگی می کنیم تا از همه چی لذت ببریم ولی فقط وقتی لذت می بریم که درست زندگی کردنو یاد بگیریم .

داداش فرید غیر ممکن نیست ، یعنی واسه تو روزایی نبوده که از همه چیز راضی باشی ؟ واسه من که بوده ، روزایی که احساس خوشبختی می کردم ...

ولی چون دنبال چیزای بیشتر هستیمو قانع نیستیم از زندگی راضی نیستیم .

هیچ وقت خدارو فراموش نکنید

... : اگه دوست داشته باشید از خودمو روزای بدو خوب زندگیم مینویسم

... : اینو نوشتم که نظرمو راجب نگاه هاتون بگم

خوشبختی

خوشـبختی یعنـی چـی ؟

خوشـبخت واقعی کیـه ؟

ما خوشبختی رو تو چی می بینیم ؟

تـوی ثروت ؟

تـوی سلامتی ؟

داشتن خانواده ؟

یا داشتن آرامش ؟

یعنـی اونی که هم پول و سلامتی داره هم خانواده و آرامش ، واقعاً خوشـبخته یا نه ؟؟؟

شاید اونم یه کمبود هایی داره

پیش هر کسی میشینی داره از یه موضوعی گله میکنه ، حتی اونی که فکر میکنی خوشبخته و حس حسودیتو تحریک کرده ...

ولی وقتی به درد دلش گوش میکنی با خودت میگی « وای صد رحمت به زندگیه خودم »

این موضوع فکرمو به خودش مشغول کرده

که چقدر از زندگیم راضیَم ؟

زندگیم اونجور که می خوام هست ؟ 



... : شما چی ؟

... : از زندگیتون چقدر راضی هستید ؟

... : خوشـــبختید ؟

... : چه جوری به زندگی نگاه می کنید ؟


گلشیفته فرهانی

نما آهنگی زیبا و شنیدنی از بازیگر ایرانی گلشیفته فرهانی در پاریس.

برای تماشا *اینجا* را کلیک کنید.

بچه ها چه تون شده ؟؟؟

یه مدته تو هر وبلاگی میرم یا دارید از غم صحبت میکنید یا جدایی یا نامه ی خداحافظی گذاشتید !

حال آدم گرفته میشه خوب 

چیه ؟ چی شده ؟


انگار دیگه حوصله ی نوشتن ندارید   

یا شایدم زده شدید  

یا موضوع ندارید

فقط میخواستم بگم ناراحتم



پیرمرد عاشق

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند : ((باید از شما عکس برداری بشود تا جایی از بدنت آسیب ندیده باشد. )) 

پیرمرد غمگین شد , گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست. پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند , گفت : زنم در خانه ی سالمندان است هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم نمی خواهم دیر شود ! 

پرستاری به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم. پیرمرد با اندوه گفت خیلی متاسفم او آلزایمر دارد چیزی را متوجه نخواهد شد ! حتی مرا هم نمی شناسد ! 

پرستار با حیرت گفت : وقتی که نمی داند شما کی هستید , چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید ؟ 

پیرمرد با صدایی گرفته , به آرامی گفت : 

اما من که میدانم او چه کسی است ...! 

 

... : کاشکی همه عاشقا همین جور بودن 

... : این روزا عاشق کمه

تقدیم به همه ی مادر های عزیز


این است مادر...

HEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN……………

وقتی خیس از باران به خانه رسیدم

BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU?”

برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟

SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED

خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟

DAD ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALISE”.

پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد

BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID

اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت

STUPID RAIN

باران احمق

THAT’S MOM!!!

این است معنی مادر

سلام

 

میدونم یکم دیر کردم... 

با امید به روزای خوب برای وبلاگ و همه ی هفت سنگی های نازنین... 

zizoOo

سلام

سلام به همگی 

 

به وبلاگ من و دوست خوبم زینب خوش اومدین 

امیدوارم این وبلاگ اونجور که دوست دارین باشه و مطالب مورد انتظارو داشته باشه