هفت سنگ

اینجا خونه ی منه ، به خونه کوچیک من خوش اومدید .

هفت سنگ

اینجا خونه ی منه ، به خونه کوچیک من خوش اومدید .

به سلامتیه خدا ...


آنچه گذشت ...

وای وای چه هوایی شده

خدایا شکرت اما کم کم داره سیل راه میوفته ها

تو خیابونا آب راه افتاده ، راه بندون شده

نه به خشک سالیه پارسال نه به سیل امسال

خدایا کوتاه بیا گناه داریم

البته خیلی خوبه ها ولی چه کنیم دیگه از کارو زندگی افتادیم

 

امروز ...

سلام بچه ها ( ببخشید شما دیگه بزرگ شدید ماشالله )

امروز هوا خیلی خوب شده خورشید یه کوچولو خودشو نشون داد

نمیدونم شنبه کجاها مثل شهر ما هوا بدجور بارونی بود ( همراه با طوفان )

شنبه کلاس داشتم نمیدونید با چه بدبختی رفتم

تو خیابونا که سیل راه افتاده بود ، پوتین با اون همه پاشنه بازم کار ساز نبود تا ساق پام تو آب بودم

شنبه کلا روز خوبی نبود اول که اعلامیه فوق یکی از همکلاسیامو تو دانشگاه دیدم دوم هم به خاطر بی توجهی و ناهماهنگیه دانشگاهمون کم مونده بود یه نفر دیگه هم جونشو از دست بده ( جفتشم تو ادامه مطلب هست اگه خواستید بخونید )

دانشگاه ما این ترم جاشو عوض کرد رفت تو یه ساختمون دیگه (تازه ساخت) . دوتا دانشگاهو باهم بردن تو یه ساختمون . واسه همین هنوز کاراشون رو حساب نیست و کلا هرکی هرکیه . البته نه به این شدتی که من گفتما . اما هنوز  خوب راه نیوفتاده . و چون تازه سازه هوز گاز نداره و شوفاژا روشن نمیشه . از سرما نمیتونستیم بفهمیم استاد چی میگه . پدرمون ... !!!

خلاصه اینکه شنبه روز خیلی بدی بود منم بدجور سرما خوردم . لباسامونم که خیس بود دیگه هیچی دیگه ...

... : درس خوندن تو شرایط سخت !!!

... : روزای خوبی هم هست هم نیست ( خوبو بدشو نمیتونم تشخیص بدم ) قاطی شده دیگه ...

اینم داستان


1 : دو روز قبل از فوت همکلاسیمون من کلاس داشتم . برای رفتن به خونه باید از خیابون رد بشیم ، خیابونی که چه عرض کنم از اتوبان بدتره . اسمشو نمیشه گذاشت خیابون . یه پل عابر پیاده اونجاست . تعطیل که شدیم من برای رد شدن از خیابون از پل استفاده کردم اما اکثرا همینجوری رد شدن انگار اون پل واسه دکور اونجاست . منم مسخره میکردن که ای بابا بچه سوسول میترسی از خیابون رد بشی منم گفتم حتما باید تابلو کنید از ... اومدید ؟ 

دو روز بعدش این همکلاسیمون ابله بازی در آورده بود از پل استفاده نکرده زیر پل ماشین زده بهش درجا فوت کرده ( آدم چی بگه آخه ؟ )


2 : یه در آهنیه بزرگ سمت سالن غذا خوریمون هست که معلوم نبود به دیوار وصل نیست . 3تا دختر داشتن از کنارش رد میشده که برن داخل سالن ( طوفانو بارونم که ماشالله ) باد زد در بزرگه آهنی افتاد رو یکی از دخترا ( شانس آوردیم به سرش نخورد ) افتاد رو شونه ی بیچاره ، دختره خورد زمین در هم افتاد روش . چند تا دختر دورو برش بودیم دویدیم درو از روش بلند کنیم اما زورمون نرسید خیلی سنگین بود . داد زدیم چند تا پسر اومدن کمکمون و دخترو از زیرش در آوردیم . بخوام کامل بگم چیا شد طولانی میشه ، خلاصه زنگ زدیم آمبولانس بیاد ...

زمین گلی بود ، هوا سرد بود ، بارون میومد ، رو زمین کلی آب جمع شده بود ، این دوست ما هم اونجا رو زمین افتاده بود میلرزید بیچاره

آمبولانس اومده میگه خواهرا بلندش کنید بزارید رو تخت ، مرتیکه احمق ، کم مونده بود بزنیم شل و پلش کنیما ، تو اون وضعیت محرم نا محرمیش گرفته ، گفتیم بردارید دیگه ما میترسیم دست بهش بزنیم . ما که بلد نیستیم شما آموزش دیدید  آخرش خود دختره گفت آقا بیا منو ببر دارم میمیرم که اومدن برش داشتن بردن

روز خیلی بدی بود

چند تا اتفاق کوچولویه دیگه هم افتاد که دیگه وقت گفتنش نیست


... : در مورد همه موضوعاتی که گفتم نظر بدید

... : مرسی

بای بای

نظرات 7 + ارسال نظر
ستوده 1390/08/10 ساعت 13:40 http://saba055.blogsky.com/

میگم شبنم جان چرا این وبت کج وکوله شده فکر کنم قالبش مشکل پیدا کرده برو ببین

کدوم سمتش کج شده ؟ بگو برم چکش بیارم بزنم صاف بشه

ستوده 1390/08/10 ساعت 13:35 http://saba055.blogsky.com/

سلام شبنم جان .
خوبی عزیم .
فکر کردم فراموشم کردی یا کلا نمیخوای بیای پیشم منم با خودم گفتم بذار راحت باشه .
مرسی گلم منم دلم برات تنگ شده بود

سلام عزیز

این چه حرفیه عزیزم مگه میشه فراموش کنم ؟
کلا نبودم نکه فقط به شما سر نزنم

سجاد 1390/08/10 ساعت 11:07 http://imaginary.blogsky.com

فک کنم تو یه همچین مواردی، باید فقط زنگ زد، سرو انداخت پایین... بعد خیلی آهسته در رفت...

منم دقیقا همین کارو کردم

آخه نوشته هات خاصه
نظرم نمیاد

نگین 1390/08/09 ساعت 23:33 http://www.mininak.blogsky.com

سلام
ائم از همه مرسی از حضور سبزتون

دوم اینکه اینجا بارون به اون شدت نیست . هوا مه آلود و سرده و بارون تند نیست رگباره

درس خوندن ... خیلی کسب کننده شدن جدیده

جانم ؟ درس خوندن ... خیلی کسب کننده شدن جدیده !!! ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

باشو 1390/08/09 ساعت 22:13

عزیزم اختیارتام داشته ولی خودش مرگ رو بوضوح انتخاب کرد دیه هم بهش تعلق نمیگیره چون اگه ۱۵۰مترباپل فاصله داشته باشه اولیا میتونند دیه بگیرن شماکه میگی زیرپل .........

آره دقیقا زیر پل بوده

امید 1390/08/09 ساعت 17:10 http://garmak.blogsky.com/

به سلامتی هفت سنگ

و به سلامتی شبنم

و به سلامتی بر و بچ بلاگ اسکای
درود

و به سلامتیه گرمک

باشو 1390/08/09 ساعت 14:17

سلام عزیزم من ازاخربه اولو نظرمیدم میگم مااسلامونفهمیدیم توبگو اره .اخه مرتیکه نفهم توتنها فردمسئول جان مصدومی اگه کسی اونجا به غیرتو بلدبود خب کمکت میکرد توخودت ازمرکز داری میای بهت گفتن مونثه بگو یه همکارخانوم باهات بیاد اگرنه ازنظر شرعی خلاف نیست اگر خودت بلندش کنی .۲-خدابیامرزدش وخداوند به همه مون عقل استفاده ازابزارترافیکی رو بده گرچه اجل بیاد عالم ابله میشه.ممنونم بهم سرزدی گلم خداترو عاقبت بخیرکنه

اجلش اومده بود دیگه آره ؟

خب اگه اختیار و عقل داشت میفهمید باید از پل استفاده کنه
اما قسمتش مرگ بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد